نامه نهم
از
شيخ ابوعمر عامري(ره) كه مورد وثوق و اعتماد بود نقل شده كه، ابن ابي غانم
قزويني4 و جماعتي از شيعيان در مورد جانشين حضرت امام عسكري(ع) به بحث و
گفتوگو پرداختند تا آنكه به مشاجره و تندي رسيدند. ابن ابي غانم ميگفت:
امام حسن عسكري(ع)، بدون اينكه جانشيني داشته باشد از دنيا رفت. سپس
نامهاي نگاشته، به ناحية مقدّسه5 ارسال داشتند و در آن اشاره به بحث و
گفتوگوي خود نمودند. در پي آن، پاسخ نامة آنان به خطّ خود امام زمان(ع)
به دست آنان رسيد».
يكي از موضوعات با اهميت در موضوع مهدويت، نامههاي صادره از سوي امام مهدي(ع) به افراد مختلف در زمينههاي گوناگون فقهي، اخلاقي، معنوي، عقيدتي، تاريخي و غيره است كه به صورت ابتدا يا در پاسخ نامة آن افراد مرقوم داشته و ارشاد فرمودهاند.1 اين خود يكي از بركات وجودي حضرت بقيةالله(ع) است كه تاكنون در لابهلاي كتب مذهبي و حديثي ما موجود و مورد استفادههاي فراوان قرار گرفته است. مرحوم علامه مجلسي(ره) در جلد سوم «بحارالانوار» تعداد 23 نامه از امام عصر(ع) را تحت عنوان «باب ما خرج من توقيعاته(ع)» از منابع مختلف و معتبر نقل نموده است.
اين نامه كه شرح بخشي از آن جهت خوانندگان قلمي گرديده است، تحت عنوان «نامهاي در مورد كساني كه در وجود امام زمان(عج) دچار شك و ترديد شدند»،2 در «بحارالانوار»، نهمين نامه از نامههاي امام(عج) آمده است كه اينك به خوانندگان محترم ارائه ميگردد.3
از شيخ ابوعمر عامري(ره) كه مورد وثوق و اعتماد بود نقل شده كه، ابن ابي غانم قزويني4 و جماعتي از شيعيان در مورد جانشين حضرت امام عسكري(ع) به بحث و گفتوگو پرداختند تا آنكه به مشاجره و تندي رسيدند. ابن ابي غانم ميگفت: امام حسن عسكري(ع)، بدون اينكه جانشيني داشته باشد از دنيا رفت. سپس نامهاي نگاشته، به ناحية مقدّسه5 ارسال داشتند و در آن اشاره به بحث و گفتوگوي خود نمودند. در پي آن، پاسخ نامة آنان به خطّ خود امام زمان(ع) به دست آنان رسيد».
ابن ابي غانم يا شيعه نبوده يا آنكه شيعهاي پايدار و محرم اسرار امامت نبوده و لذا از وجود امام زمان(ع) بياطلاع مانده است، يا تقيّه ميكرده و لذا نقش مخالف شيعه را به خود ميگرفته است. چنانكه محتمل است كه آن جماعت ديگر ميگفتهاند: امام عسكري نسلي داشته و بايد داشته باشد كه امامت شيعه را پس از رحلت پدر بزرگوارش به عهده گيرد؛ زيرا از مذكورات، بلكه بديهيات تاريخ، آن است كه خلفاي جور، به خصوص بنيعبّاس، به تدريج دريافته بودند كه عقيدة قطعي شيعه بر وجود امامي غايب است كه ظهور خواهد نمود و بساط ظلم و ستم دستگاه جور را برخواهد چيد و قليل افرادي نيز از خاندان سادات با استفاده از همين وعدهها و مسائل عليه بنيعبّاس قيام مسلحانه نموده بودند. لذا اين خاندان جبّار، سخت بر خود ميترسيدند و از همة طُرُق در مقام تفحص و تجسس بودند كه اين امام غايب را پيدا نموده، نابود كنند.
امامان معصوم شيعه، به خصوص حضرت عسكري(ع) كه خود پدر امام زمان(ع) بودند، كمال استتار و اختفا را بر حضرت مهدي(ع) اعمال مينمودند و پس از ولادت مهدي موعود هم جز چند نفر محدود و معدود كه اخصّ خواص مقام امامت بودند، ديگران، حتي برادر خود حضرت عسكري(ع) هم از وجود چنين مولود مسعود و فرزند برومندي اطلاع و آگاهي نداشتند. بسياري از افراد، حتي از خود شيعه نيز يا منكر وجود چنين فرزندي يا دست كم دچار ترديد، ابهام و شك و شبهه بودند. محتمل است كه در زمان ابن ابي غانم يا امر غيبت و استتار حضرت حجت موعود(ع) استقرار كامل يافته يا به هر دليل ديگري، زمينه جهت صدور اين نامه از طرف آن حضرت و وصول آن به دست افراد تا حدودي فراهم شده است.
مقدمات اين نامه مقداري مربوط به امامت و وجود حضرت صاحب(ع) و مقداري نيز مربوط به نكات و نقاط ديگر است. امّا بخشي از آن نامه كه از جنبة اختصاصي خارج و براي همگان، به خصوص پيروان مكتب تشيع به كار ميآيد، در اين مجال مورد توجه قرار گرفته است، كه ذيلاً مطرح ميشود.
حضرت بقيّةالله(ع) مرقومة شريف خود را چنين آغاز فرموده است: «بسم الله الرّحمن الرّحيم، خداوند ما و شما را از فتنهها [كه بيماري اصلي همانها است] شفا عنايت فرمايد، به ما و شما، روح يقين و عقيدة محكم مرحمت نمايد، و ما و شما را از سوء عاقبت در پناه خود نگه دارد. به درستي كه خبر ترديد جمعي از شما در دينتان به من رسيد؛ [توجه شود امر امام و امامت به عنوان دين در سخن امام(ع) مطرح گرديده است] شك و حيرتي كه نسبت به ولاة امر خود ـ امامان معصوم(ع) ـ به آنان دست داده است. اين مسئله ما را غمزده نمود. البته به خاطر شما، نه به خاطر خود ما و ناراحت شديم ـ در مورد شما نه در مورد خودمان ـ زيرا خدا با ما است و ما با داشتن خدا نياز و حاجتي به ديگري نداريم. و حق با ما ميباشد پس نميترسيم و هراسي نداريم از كساني كه دست از ياري ما بردارند و از اعتقاد به امامت ما باز نشينند. آري ما مخلوق و آفريدة خداونديم و خلايق، ساخته و پرداختة دست ما هستند».
آنگاه به آنان خطاب ميكند كه:
«هان اي گروه شكاك؛ چرا در ريب و شك به سر ميبريد؟ چرا در حيرت و ترديد غوطهور شدهايد؟ آيا نشنيدهايد سخن خداوند را در قرآن كه فرمايد:
«اي كساني كه ايمان آوردهايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياي امر خود را [نيز] اطاعت كنيد».5
آيا از آثار و روايات در مورد حوادثي كه بر امامان معصوم شما ـ چه در گذشتگان و يا موجودين آنها ـ رخ داده و ميدهد آگاه نشدهايد؟ آيا نديديد كه چگونه خداوند براي شما پناهگاههايي قرار داده كه ملجأ و مأمن شمايند؟ آيا نديديد كه از حضرت آدم ابوالبشر تا عصر پدرم امام حسن عسكري(ع) چگونه خداوند پرچمهاي هدايت را براي شما برافراشت و هر پرچمي از ميان رفت پرچم ديگر بر سر شما سايهافكن گرديد؟ و هر گاه ستارهاي ناپديد شد، ستارة ديگر طلوع نمود؟ ـ هر امام و رهبري كه از جهان رخت بربست امام ديگر به جاي او قيام نمود؟ ـ با اين حال هنگامي كه پدرم حضرت عسكري(ع) از جهان ديده بربست گمان كرديد كه خداوند دين خود را عاطل و باطل ميگذارد؟ و رابطة ميان خود و بندگانش را قطع ميكند؟ [امام ديگري به جاي او نميفرستد و منصوب نميكند؟] هرگز كه چنين باشد. هرگز چنين نخواهد بود تا قيامت برپا شود و به تحقيق كه امر خدا و ارادة پروردگار آشكار خواهد شد، هر چند دشمنان از آن كراهت داشته باشند».
آنگاه امام(ع) اصل مطلب را چنين ادامه ميدهد:
«به درستي كه شخص درگذشته از ما ـ يعني امام حسن عسكري(ع) ـ با سعادت از ميان ما رخت بربست و مو به مو به منهاج پدران بزرگوار خود و بر راه و روش نياكان خود بود و اينك وصيت او و علم و دانش او در ميان ما و در اختيار ما ميباشد. كسي كه جانشين او است و جاي او را ميگيرد ما هستيم و كسي بر سر اين موضع ـ امامت و ولايت ـ با ما به نزاع برنميخيزد مگر ظالم و ستمكار و هيچكس مدّعي آن نميشود مگر منكر و كافري كه به نزاع با ما و اشغال حقّ ما برخاسته است».
آنگاه امام مهدي(عج) در نامة خود چنين ميفرمايد:
«اگر نه اين است كه كسي بر خداوند غلبه نميكند و اگر نه اين است كه راز خداوندي فاش نميگردد و او اجازة افشاي اسرار خود را نميدهد، هر آينه از حقوق امامت ما و راز و رمز ولايت ما مطلب و مسائلي فاش ميگرديد كه عقول شما به بهت و حيرت فرو ميرفت و تفكرات شما حيران و سرگردان ميشد و شايد اين خود مشكلات جديدي براي شما پديد ميآورد، لكن كسي نميتواند در قضا و قدر الهي دخالت كند و چون و چرا نمايد. براي هر چيزي زمان تعيين شدهاي است كه تا فرا نرسد اسرار آشكار نگرديده و حقايق فاش نميشوند و مقدّرات خداوندي مكشوف نميگردد».
بديهي است مقصود از اسرار خداوندي در اين مقام و مقال همان اسرار مربوط به امامت و رازهاي پيرامون ولايت و رهبري حضرت مهدي موعود(ع) و مصلح آخرالزّمان است.
آنگاه اضافه ميكند كه:
«اي بندگان خدا، پس تقوا پيشه كنيد و تسليم ما باشيد و امر ما را به خود ما واگذار كنيد [يعني شما دخالت ننماييد، زيرا كه مقتضاي امامت و لازمة رهبري اين است كه مأموم به دنبال امام و رهرو، پشت سر رهبر حركت كند و از او پيروي و متابعت كند و متعبّد به فرمان او باشد] زيرا در اين صورت است كه رهايي از مشكلات و خلاصي از گرفتاريهاي امامت ما نيز به دست ما و زير نظر و به اختيار ما بوده است. آري از واگذاري امور خود به ما زيان نميبينيد بلكه به سود شما بوده و نفع دنيا و آخرت شما در همين است.
براي كشف و افشاي اموري كه از شما مستور نگه داشته شده ستيزه و پيكار نكنيد. [يعني غيبت امام(ع)] جلوتر از قضايا و حوادث گام برنداريد، عجله نكنيد، بگذاريد هر چيزي به وقت مقرّر و زمان مقدّر خود برسد تا به صورت طبيعي بر شما آشكار گردد و همه بهره ببريد.
از راه راست منحرف نگرديد، اصحاب يمين باشيد». يعني آنچه را خداوند و كتاب او و رسول گرامي او و اوصيا و جانشينان پيامبر اكرم(ص) براي شما ترسيم نمودهاند محكم بگيريد و از كف رها نكنيد و خطّ مشي اسلامي و اعتقادي خود را بر اساس آن استوار كنيد.
«به طرف چپ و راه غير مستقيم گام برنداريد».
جدّ بزرگوار حضرت مهدي(عج) يعني امام علي(ع) نيز در «نهج البلاغه» ميفرمايد: « اليمين و الشمال مضلّةٌ و الطّريق الوسطيٰ هي الجادّة؛7 به اين طرف و آن طرف افتادن موجب ظلالت و گمراهي است و خطّ مستقيم همان جادة اصلي و راه نجات و رستگاري است».
«توجه خود را به سوي ما قرار دهيد. سنت واضحة الهي و راه راست اسلام را با مهر و محبت و مودت بپيماييد».
بنگريد تاريخ را، تاريخ و حوادث پس از رحلت پيامبر اسلام(ص) را؛ پيدايش گروهها، مذهبها و مسلكها را چگونه از در خانة اهل بيت پيامبر(ص) كه مورد محبت او، مورد توصيههاي او، مورد سفارشها و تأكيدات او، معدن علم و معنويت او بودند فاصله گرفته شد. با چه ترفندها و انگيزهها از خطّ امامت و ولايت فاصله گرفته شد. چه تفرقهها و پراكندگيها، چه اختلافها و تمايلات ايجاد گرديد و در نتيجه با پيدايش فرقههاي گوناگون مسلمانان به چه لغزشها و پرتگاهها سرنگون شدند و چه نزاعهاي داخلي بر اسلام و مسلمين وارد گرديد كه هنوز هم ادامه دارد و دشمنان اسلام كمال سوء استفاده را از اين اختلافات به نفع خود ميبرند.
«من خالصانه شما را نصحيت كردم و خيرخواهي نمودم. خداوند متعال هم بر من و هم بر شما شاهد و گواه است. شاهد است بر من كه نصيحت كردم و دلسوزي نمودم و شاهد است بر شما كه نصحيت شديد و حجت بر شما اتمام گرديد».
امام عصر(ع) ميفرمايد، ما وظيفة خود را انجام داديم، گفتنيها را ابلاغ و اعلام نموديم. اكنون نوبت شما رسيده كه در مقابل اعلامها، انذارها و تأكيدات ما چه خواهيد كرد.
«اگر نه اين است كه ما دوست داريم شما افراد و جامعهاي صالح و شايسته باشيد، وقت و فرصت نداشتيم تا با شما به مكاتبه و مخاطبه و نامهنويسي بپردازيم. زيرا وقت و فكر ما مشغول به مسائل و مطالب ديگري است».
سپس ميفرمايد:
«ما گرفتاريم با دشمنان خدا؛ غاصبان حق ما، آنانكه بر ضدّ خداوند قد علم كرده و پرچم افراختهاند، آنانكه مردم را از راه خدا بيرون ميبرند، تابع و مروج گمراهي و ضلالت مردم هستند، به ناحق ادعاي رهبري و امامت ميكنند، حقوق آنان را كه خداوند طاعتشان را واجب فرموده است انكار مينمايند. ما با اين افراد ستمگر و غاصب و ضدّ خدا مبتلا و درگير هستيم كه بايد ما خنثيكنندة نقشههاي شوم آنان باشيم و در انديشة نجات و خلاصي مظلومان و مستضعفان از بند اين جباران و طاغوتيان باشيم تا مظلوم را از آسيب ظالم رها سازيم و حقدار را به حقّ خود برسانيم و اينها گرفتاريهاي كمي نيست بلكه طاقتفرسا و جانكاه ميباشد، در سراسر جهان اينگونه كسان و ناكسان هستند كه استعمار و استثمار فكري، عقيدتي، سياسي اخلاقي و اجتماعي خود را گستراندهاند تا بندگان خداوند را بندة خود سازند و با تمام فعاليت در اين راه كوشا هستند. ما بايد به دفع و قلع و قمع اين راهزنان راه حق بپرداريم».8
آنگاه امام مهدي(عج) به ذكر مطالب و نكات ديگر ميپردازد. از آن جمله ميفرمايد:
«من بايد بهترين تأسي و پيروي را از خط مشي و عملكرد جدّهام فاطمه زهرا(س) دخت گرامي پيامبر اسلام(ص) داشته باشم و دارم. نادانان زود است كه از پستي عمل خود آگاه شوند و كافران به زودي خواهند دانست كه حسن عاقبت در آخرت از آن كيست».
شايد در اين رهگذر حضرت صاحبالامر(عج) اشارهاي نيز، به مظلوميت خود نموده باشد. چه حضرت صديقه كبري(س) در عصر خود و از سوي جباران و طاغوتيان زمان خود بسي مظلوم واقع گرديد و مورد انواع و اقسام ستمديدگيها، مظلوميتها، غصب حقها قرار گرفت امّا به خاطر حفظ اسلام و بقاي دين همة آن ظلم و ستمها را به جسم و جان خريد و تحمل كرد و دم بر نياورد.
در آخر اين نامه، مهدي موعود(ع) به دعا پرداخته، چنين ميفرمايد: «خداوند ما و شما را از مهلكهها، بديها و از همه گونه آفتها و بيماريها به رحمت و مرحمت خود حفظ فرمايد. چه او بر اين كار ولايت و قدرت دارد و بر هر كار كه بخواهد توانا ميباشد. خداوند ولي و نگهدارندة ما و شما باد و سلام و درود، همراه با رحمت و بركات او بر تمام جانشينان الهي و اولياي پروردگار و مؤمنان باد، و صلوات پروردگار و سلام و تحيت او بر صاحب مقام نبوّت و رسالت، حضرت محمّد(ص) باد».
پينوشتها در دفتر مجله موجود ميباشد.
آيتالله سيّد علي شفيعي
ماهنامه موعود شماره 97
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و هشتم آذر ۱۳۸۹ ساعت 0:4 توسط غلام علی
|